نفهمیدم چه شد اما
به یک باره دلم لرزید این بار
همان یک لحظه کافی بود
که جادوی دو چشمانت
مرا در دام عشق تو بیندازد
نمی دانم چرا اینگونه شد آغاز
که شاید سادگی ،دیوانگی ،دلدادگی هرسه
که عقل از دیدگان من برون کردند و
با چشم دلم این بار
تو را دیدم و لغزیدم به یک یار
و مهرت بر دلم بنشست ای وای؟!
من عاقل چرا دیوانه گشتم
دگر آشفته بودم از خیالت
و هر شب می نوشتم از نگاهت
تمام شعر من دیگر تو بودی
اگر چه تو نبودی با من اما ...
شاعر: علی نجفی
همسر عشق ...برچسب : نویسنده : 9asheganvageid بازدید : 114