خیالِ مَن . . .

ساخت وبلاگ

سریال شهرزاد قباد شهرزاد فرهاد شیرین

من زانوي غم بغل نمي گيرم!
من تمام بغضم را بر ميدارم
ميان ميدان مي ايستم
و‌مي رقصم و‌مي رقصم و مي رقصم
آنقدر مي چرخم و مي رقصم
تا مست شوم
تلو تلو کنان در شهر به راه بي افتم
و از هر صورت مهرباني ميپرسم:
شما او را نديديد؟
او اينجا بود
همين جا ؛ همه جا
بگذار مردم خيال کنند من به مثال خودشان مست گشته ام
بگذار ميان خودمان بماند
که خيال تو چنان در من انقلابي به راه مي اندازد
که من با يک رقص که هيچ؛ با يک ليوان آب هم مست مي شوم!
من زانوي غم بغل نميگيرم هيچگاه
من دست تو را ميگيرم
و آنقدر روي جدول هاي خيابان لي لي بازي مي کنم
تا تو
از واقعيت بيايي
دستم را بگيري
و بگويي:
بازي بس است!
من امده ام
بايد به خانه کوچک خوشبختيمان برويم .

+ نوشته شده در  سه شنبه دوم آذر ۱۳۹۵ساعت 22:6  توسط behzad  | 
همسر عشق ...
ما را در سایت همسر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9asheganvageid بازدید : 206 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 15:48